ندای آشنا

این وبلاگ درجهت رشد واشاعه آواز ایرانی اهتمام می ورزد.

ندای آشنا

این وبلاگ درجهت رشد واشاعه آواز ایرانی اهتمام می ورزد.

به یاد دوست عزیزم احسان دهقانی

راستش یک دوست خیلی نزدیک داشتم که به ناگهان از ما جدا شد. اون اولین مشوق من برای شروع آواز بود.ما هروقت جایی با هم بودیم از من می‌خواست آواز استادم آقای علیرضا قربانی رو در سریال شب دهم- همون شوشتری زیبا رو میگم -بخونمش- خیلی جالبه دوستان بدونید همون شعر روهم در مراسم خاکسپاریش خوندم و هم روی سنگ مزارش نوشتن-روحش شاد. 

 

 

عکس دوست عزیزم

براتون این شعر زیبا رو به یادگاراز این دوست عزیزم می نویسم:

شعر ازافشین یدالهی

یک شب دلی به مسلخ خونم کشید ورفت

دیوانه‌ای به دام جنونم کشیدورفت

پس کوچه‌های قلب مرا جستجو نکرد

اما مرا به عمق درونم کشید ورفت

یک آسمان ستاره آتش گرفته را

برالتهاب سردقرونم کشید ورفت

من در سکوت وبغض وشکایت زسرنوشت

خطی بروی بخت نگونم کشید ورفت

تا ازخیال گنگ رهایی رها شوم

بانگی به خواب سکونم کشیدو رفت

شاید به پاس حرمت ویرانه‌های عشق

مرحم به زخم فاجعه گونم کشید ورفت

تا ازحصارحسرت رفتن گذر کنم

رنجی به قدر کوچ کنونم کشید ورفت

دیگر اسیر آن من بیگانه نیستم

ازخود چه عاشقانه برونم کشید ورفت

  

 ای دریغا چه گلی ریخت به خاک 

چه بهاری پژمرد 

چه دلی رفت به باد 

چه چراغی افسرد

  

نظرات 4 + ارسال نظر
أرمان دوشنبه 1 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 06:46 ب.ظ

یادش گرامی

گرامیباد

علی اعظمی مقدم چهارشنبه 17 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 12:41 ق.ظ

گرامیباد

رضا قاسمی چهارشنبه 29 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 03:37 ب.ظ

سلام
من از همکارهای احسان تو شرکت مهندسین مشاور هستم. کمتر از ۲ سال با اون همکار بودم . به خاطر موقعیتی که برای خودش فراهم کرده بود اون جوری که من میخواستم و فکر میکنم که اون میخواست نتونستیم با هم باشیم . بگذریم بعد رفتنش همه راهها به سوی اون بسته شد.حالا من در به در دنبال در نیمه بازی میگردم که یه جوری منو به اون و خاطراتش برسونه. تو اینترنت گشتم و اینجا رو پیدا کردم . دلم نمیاد برم سر قبرش باز هم بگذریم امروز ۲۹/۸/۸۷ ما آدیت Iso TS داریم انگار همین دیروز بود، پارسال با ممیز اومد و رفت و امروز نیست که به آدیتورها جواب بده ولی دمش گرم بیگدلی کارشو کرد اما صد حیف که اون نیست. میخوام بدونه که میبینمش هر جایی که با هم بودیم و رفتیم. سر بهبودی زیر پل اکباتان شهسوار و شمال و....
راستی راستی حیف شد که بیشتر با ما نموندی...

سلام
ممنون از اینکه به یاد این دوست عزیزمون هستی. واقعا حیف وصدها حیف. تقدیر وهیچکاریش نمیشه کرد. براش دا کنیم.

امیر پیمانی جمعه 8 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 12:40 ب.ظ

هر صبح جمعه که بیدار می شم - از بس که دلم گرفته - می خوام برم سر مزارش.اما نمی تونم . می دونی چیه دو سال با هم همکار بودیم و بعضی جمعه ها با هم کوه می رفتیم . دل مهربونی داشت و دید بازی . حالا ما موندیم و کلی حرف نگفته . از وقتی اون رفته با بقیه دوستانم مهربون تر شدم .میگم نکنه فردایی باشه و ما نباشیم . خدا چه تلنگری به ما زد . دردناک و ماندگار .
می دونم ما رو می بینه و با ماست . هر جایی که ما هستیم اون هم هست . چون یادش با ماست.
نمی دونم پدر و مادرش چه جوری تحمل می کنن؟ راستی ازشون خبر داری؟

سلام امیرجان
از اینکه شما هم بیاد احسان عزیز هستی خوشحالم و خوشحالم از اینکه همه ایشان رو به خوبی یاد میکنن. پدر ومادر احسان هم کاری نمینونن بکن جز صبر.حال فیزیکی این عزیزان خوبه ولی......

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.