ندای آشنا

این وبلاگ درجهت رشد واشاعه آواز ایرانی اهتمام می ورزد.

ندای آشنا

این وبلاگ درجهت رشد واشاعه آواز ایرانی اهتمام می ورزد.

درخت سیب

تو به من خندیدی

و نمی دانستی

من به چه دلهره از باغچه همسایه

سیب را دزدیم... باغبان از پی من تند دوید

سیب را دست تو دید

غضب آلود به من کرد نگاه

 سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک

و تو رفتی

و هنوزسالهاست که در گوش من آرام آرام

خش خش گام تو تکرار کنان

می دهد آزارام

و من اندیشه کنان،غرق این پندارم

که چرا باغچه کوچک ما سیب نداشت؟!!!

 

من به تو خندیدم

چون که می دانستم

تو به چه دلهره از باغچه همسایه

سیب را دزدیدی

پدرم از پی تو تند دوید

و نمی دانستی

باغبان

پدر پیر من است

من به تو خندیدم

تا که با خنده خود

پاسخ عشق تو را، خالصانه بدهم

بغض چشمان تو لیک

لرزه انداخت به دستان من و

سیب دندان زده از دست من افتاد به خاک

دل من گفت برو

چون نمی خواست به خاطر بسپارد

گریه تلخ تو را

و من رفتم

و هنوز

سالهاست که در ذهن من آرام آرام

حیرت و بغض نگاه تو ،تکرارکنان

 می دهد آزارم

و من اندیشه کنان،غرق این پندارم

که چه می شد اگر باغچه خانه ما سیب نداشت؟!!!

به یاد دوست عزیزم احسان دهقانی

راستش یک دوست خیلی نزدیک داشتم که به ناگهان از ما جدا شد. اون اولین مشوق من برای شروع آواز بود.ما هروقت جایی با هم بودیم از من می‌خواست آواز استادم آقای علیرضا قربانی رو در سریال شب دهم- همون شوشتری زیبا رو میگم -بخونمش- خیلی جالبه دوستان بدونید همون شعر روهم در مراسم خاکسپاریش خوندم و هم روی سنگ مزارش نوشتن-روحش شاد. 

 

 

عکس دوست عزیزم

براتون این شعر زیبا رو به یادگاراز این دوست عزیزم می نویسم:

شعر ازافشین یدالهی

یک شب دلی به مسلخ خونم کشید ورفت

دیوانه‌ای به دام جنونم کشیدورفت

پس کوچه‌های قلب مرا جستجو نکرد

اما مرا به عمق درونم کشید ورفت

یک آسمان ستاره آتش گرفته را

برالتهاب سردقرونم کشید ورفت

من در سکوت وبغض وشکایت زسرنوشت

خطی بروی بخت نگونم کشید ورفت

تا ازخیال گنگ رهایی رها شوم

بانگی به خواب سکونم کشیدو رفت

شاید به پاس حرمت ویرانه‌های عشق

مرحم به زخم فاجعه گونم کشید ورفت

تا ازحصارحسرت رفتن گذر کنم

رنجی به قدر کوچ کنونم کشید ورفت

دیگر اسیر آن من بیگانه نیستم

ازخود چه عاشقانه برونم کشید ورفت

  

 ای دریغا چه گلی ریخت به خاک 

چه بهاری پژمرد 

چه دلی رفت به باد 

چه چراغی افسرد